نگاهی بر فیلم تحسین شدهی «جنگل پرتقال»
سینمافا- محمد پورصادقی- فیلم “جنگل پرتقال” به نویسندگی و کارگردانی آرمان خوانساریان با بازی میرسعید مولویان و سارا بهرامی پس از وعدههای متعدد اکران شد و مورد استقبال گستردهی مخاطبان قرار گرفته است. در ادامه (بدون افشای داستان) نگاهی میاندازیم بر کیفیت این اثر سینمایی.
آن طور که در خلاصهی فیلم آمده، سهراب بهاریان، یک نمایشنامهنویس ناامید است که پس از سالها بیکاری، به عنوان یک معلم در یک دبیرستان شغلی پیدا کرده است. برای حفظ این شغل جدید، او مجبور است مدرک تحصیلی معتبری ارائه دهد. سهراب پس از ۱۵ سال به شهر دانشگاهیاش بازمیگردد، اما سفر او آنطور که پیشبینی میکرد پیش نمیرود.
آرمان خوانساریان به عنوان اولین فیلم بلند خود، با بهرهگیری از داستانی امروزی، نسبتا عمیق و پرمفهوم، توانسته است احساسات و تحولات چند شخصیت را به تصویر بکشد و مخاطب را به ضیافتی درگیرکننده مهمان کند. شخصیت اصلی داستان او، در ابتدا دارای ظاهر و رفتاری معمولی است که گاهی با او همراه میشویم و گاهی او را پس میزنیم. کافیست کمی صبر کنیم تا نقبی زده شود به تاریخچهی این شخصیت و آنگاه بتوانیم نه او را به دلیل نیمهی تاریکش پس زده و نه به خاطر موهبتهایش کاملا همراهش شویم؛ او را بپذیریم و با او به صلح برسیم. سفری که برای شناخت شخصیت اصلی آغاز میشود، سفری آرام و دلپذیر با روایتی شوخ و شنگ و با توجه مدام به اخلاق است. گذشتهی او به تدریج ما را به خود مشغول میکند و اوج و فرودهای او، عصیان و مهرورزی او، ما را به گوشههایی دنج از زندگی زیستهی خودمان ارجاع میدهد.
بازیگری و طراحی گریم شخصیت اصلی، میرسعید مولویان به درستی و به طور قابل توجهی با شخصیتی که با نام سهراب تعریف شده است، هماهنگ است. سهراب برای ما باورپذیر است و از همان ابتدا تمایز میان او و بازیگر فیلم فراموش میشود. همچنین، بازیگری سارا بهرامی در نقش مقابل میرسعید مولویان با آنکه کمی تکراری و کهنه به نظر میرسد، به درستی توانسته است شخصیت مریم را به تصویر بکشد و با استفاده از لحن مهربان و سادهدلانهاش، مخاطب را به همدلی با خودش مجبور میکند. هرچند شخصیت او در فیلم به صورت موقتی حضور دارد و در انتها از داستان جدا میشود اما ماجرای او و سرنوشتش تا مدتها در ذهن مخاطب جا خوش میکند.
از جمله نکات خوب دیگر این فیلم که به صورت روشنی خودنمایی میکند، استفاده دقیق از ترانههای قدیمی و آشناست که حتی به عنوان المان پررنگی به داستان فیلم هم چسبیده شده است. طراحی موسیقی در جنگل پرتقال، نه تنها مخاطب را با فضای داستان غریبه نمیکند بلکه با آشناپنداری تأثیر پرقدرتی بر مخاطب میگذارد.
در زمانهای که فیلمهای کمدی مسبب/محصول فقر و انسداد فرهنگی شدهاند و کاسبان بازار را به دلالی گیشه وا داشتهاند، فیلمهایی با محتوای اجتماعی و اخلاقی مثل جنگل پرتقال از غنائماند. جایی که سینما به آشکار سازی آسیبها و مسائل مبتلابه جامعه میپردازد، باید ایستاد و با تامل و قدرشناسی دربارهی آن سخن گفت.