نگاهی بر فیلم «تمساح خونی»
سینمافا- محمد پورصادقی- فیلم “تمساح خونی” به کارگردانی جواد عزتی و نویسندگی پدرام سعیدی افشار به یکی از پرفروش ترینهای سینما در چندسال اخیر تبدیل شده است، در ادامه نگاهی کلی بر کیفیت این اثر (بدون اشاره به داستان و اتفاقات) میاندازیم.
«تمساخ خونی» به عنوان اولین اثر سینمایی جواد عزتی، میتواند از دو منظر جالب توجه باشد. اولی آنکه این هنرمند، یک بازیگر توانمند و خوش سابقه است و طرفداران بسیاری مشتاق قضاوت نحوهی عملکرد او در جایگاه کارگردان هستند. دوم آنکه این فیلم در جشنوارهی فیلم سال ۱۴۰۲ برندهی عنوان بهترین فیلم اول شد. از این رو، تماشای این اثر و پرفروش بودن آن فارغ از محتوای درونی آن، میتواند متاثر از این کنجکاویها هم باشد.
از دیدگاهی مثبتنگر، این فیلم با داشتن فیلمبرداری استاندارد، موسیقی خوب و به اندازه، بازیگرانی با تیپهای موفق حاصل از تجربههای قبلی عزتی و جمشیدیفر و همچنین طراحی گریم خوب یک اثر قابل تماشا از لحاظ بصری و شنیداری محسوب میشود. این عوامل میتواند متاثر از حضور و سلیقهی عزتی برداشت شود و یا اینکه به پای حضور عوامل حرفهای در پس این ماموریتها نوشته شود. به نظر میرسد گزینهی دوم به واقعیت نزدیکتر است، چرا که رد پای جواد عزتی را میتوان در جاهای دیگری از فیلم هم جستجو کرد. متاسفانه بررسی آنها، عملکرد قابل قبولی را از عزتی به ما نشان نمیدهد.
اولین مشکل یک مخاطب با این فیلم، خط اصلی داستان آن است. خط داستانی این فیلم از قدیمیترین و کلیشهایترین الگوهای داستانی پیروی کرده است و این باعث میشود که تماشاگران قبل از پیشروی داستان، مسیر و روند اصلی را پیش بینی کنند و در برخی از لحظات جذابیتی که مورد نظر نویسنده و کارگردان است، در ذهن مخاطب ایجاد نشود. از طرف دیگر، برای شخصیتهای اصلی (عزتی و جمشیدیفر)، انگیزهی درست و محکمی برای حرکت در مسیر چالش اصلی فیلم تعریف نمیشود. به همین ترتیب، آنها در ادامه هم بدون جهت و هدف مشخصی به دور خود میچرخند. این امر باعث میشود که تماشاگران ارتباط و همدلی کافی با شخصیتها برقرار نکنند و حتی در بدترین موقعیتها هم، احساس دلسوزی نسبت به آنها نداشته باشند.
علاوه بر این، وجود شخصیتهای منفی که به طرز غیرمنطقی و بیاهمیتی در پی آزار و اذیت شخصیتهای اصلی هستند، تجربهی تماشای «تمساح خونی» را تحت تأثیر قرار میدهد. این شخصیتها به طور کلی ارتباط واقعی با داستان ندارند و به صورت پوچ و بیمعنی و به مانند شخصیتهای منفی بسیاری از فیلمها و سریالهای ایرانی، احمقانه عمل میکنند. احمق بودن شخصیتهای منفی نه تنها به جنبهی طنز فیلم افزون نمیکند بلکه درک و شعور مخاطبان را هم هدف قرار میدهد.
همچنین، پیرنگهای زائد و بیرویهای که به داستان اصلی کمکی نمیکنند، از جذابیت کلی فیلم کم میکنند. این پیرنگها تمرکز تماشاگر را از داستان اصلی منحرف میکنند و به بروز تعارضات ذهنی در تجربه تماشاگران منجر میشوند. به علاوه، برخی از لحظات اکشن در این فیلم کاملاً بیارتباط با شخصیتها و داستان اصلی به نظر میرسند. این لحظات اکشن، به بهای چسباندن برچسب اکشن به فیلم، به تعادل و هماهنگی کلی فیلم در زمینهی طنز هم ضربه میزنند. هرچند، تمساح خونی از کمبود فرصتهای خندهدار هم به شدت رنج میبرد. در طول فیلم، فرصتهای انگشت شماری برای خنده و سرگرمی ارائه میشود و این برای یک فیلم با مدت زمان نزدیک به دوساعت، ضعف بزرگ و ناامیدکنندهای محسوب میشود.
جواد عزتی با “تمساح خونی” تلاش میکند تا با عناصر کمدی و اکشن، سرگرمی و تجربهی خندهداری به تماشاگران ارائه دهد و به عنوان یک فیلمساز، حضور موفقی از خود در ذهن مخاطب برجا بگذارد اما نتیجهی ناامید کنندهی این تجربه، نشان میدهد که گونهی کمدی، تنها زمین بازی جواد عزتیِ بازیگر است، نه جواد عزتی فیلمساز.