نگاهی به فیلم سینمایی «جاده خاکی»
سینمافا- محمد پورصادقی- پردازش عنوان فیلم «جاده خاکی»، اولین بازی کشف و شهودیای است که پناه پناهی به عنوان کارگردان اثر با مخاطب خود بهراه میاندازد. این بازی پیوند خورده است با مسیرهایی که در ناکجا آبادها بدون هیچ تابلو و علامتی ادامه دارند و مسافران را به جاهایی میبرند که در آنها هیچ چیز نیست غیر از تنهایی شخصیتها با خودشان. به نوعی تمام شخصیتها، تنهایی، دلتنگی و استیصال خود را به دوش کشیده و آن را با خود تا دل کوه، دشت، بیابان و یا حتی تا دل آسمان شب جابجا میکنند. چیزهایی که دارند را از آنها میگیرد و جای آن حفرهای در نهان آنها باقی میگذارد که اگر خیلی شانس بیاورند، بتوانند برای آن عزاداری کنند. حالا دیگر چه فرقی میکند که جادهی خاکی کجاست؟ وقتی در مسیری هستیم که آزادی، دلخوشی و وصال در آن جایی ندارد، همهی جادهها، جاده خاکیاند. جالب است که در انتهای تمام جادههای خاکی فیلم نیز هیچ تصویری برای پایان وضعیت عذابدهندهای که مسافرانمان را درگیر کرده نمیتوان متصور بود.
به قول حافظ: این راه را نهایت صورت کجا توان بست؟
جادهخاکی در اجرا، به لطف بازیگران درجه یکی که انتخاب کرده چیزی برای داشت و برداشت ایدهی اینجایی و پر اهمیتش کم ندارد. تیم بازیگری به قدری توانمند ظاهر شده است که گاهی اضافهکاریهای نویسنده در پردازش طنزگونهی دیالوگها به چشم نمیآید. پناتهآ پناهیها، حسن معجونی و رایان سرلک به قدری با شخصیت تعریف شده همخوانی دارند که گویی همهی کنشها و واکنشها، بداهه و در دل لحظه اتفاق میافتد. طراحی و اجرای قابهای تصویر مینیمال (که به لطف عوارض طبیعی شمال غرب کشور به نظر نمیرسد چندان کار دشواری بوده باشد)، متناسب با فضای درام اتفاق افتاده و با همنشینی موسیقی، به شدت در خدمت تفسیر مخاطب از روند پیشرفت قصه است. انتخاب و اجرای ترانههای آشنا و غنیای که سالها عواطف مشترکی بین شنوندگان ایرانی ایجاد کرده است، برای سکانسهای مهم فیلم، اقدامی هوشمندانه بوده است که حتما پس از تماشا، کارت پستالی از این فیلم را هم به خاطرات مخاطبان آن آهنگها الصاق میکند. مخاطب خارجی نیز میتواند با ریتم روشن ترانهها ارتباط برقرار کند و خودش را برای دقایقی سرگرم تحلیل معادلات درونی شخصیتهای فیلم کند.
میتوان امیدوار بود که پناه پناهی در ادامهی مسیر فیلمسازیاش، راه درستی که پیش گرفته است را با قدرت ادامه دهد چرا که شرایط ساخت اثری مثل جادهی خاکی، هیچ موقع سختتر از چیزی که تجربه کرده است، نخواهد شد.