خون تازه‌ای به رگ‌های نیمه جان سینما

نقد سینمافا بر فیلم‌های «رد خون»، «غلامرضا تختی» و «شبی که ماه کامل شد»

نقد سینمافا بر فیلم‌های «رد خون»، «غلامرضا تختی» و «شبی که ماه کامل شد»

سینمافا- سعید عابدی- درباره سه فیلم جشنواره فجر:

ماجرای نیمروز 2 ، رد خون
فیلم مهدویان دقیقا همان چیزی است که سینمای ایران به آن احتیاج دارد. خون تازه‌ای است به رگ‌های نیمه جان این سینما (میفروشه ها میفروشه!) به جرات می‌گویم که اگر هر سال سه فیلم مثل ماجرای نیمروز داشته باشیم سینمای ایران از ورشکستگی نجات پیدا می کند. کارگردان پس از فیلم عجیب و غیر قابل دفاع لاتاری با جیب های پر پول مجددا به رینگ برگشته است و فیلمی باهوش تکنیکی و آبرومند ساخته است که به ذات سینما نزدیک است . فقط برای مقایسه بگویم که سکانس درگیری و جنگ در تنگه چهار براز فیلم به کل سکانس های جنگی فیلم تنگه ابوقریب (که هر چیزی بود جز تنگه!) می‌ارزد. مسلما فیلم روایت رسمی از ماجرای عملیات مرصاد است و دوباره بحث‌های تاریخی زیادی هنگام اکران عمومی آن در برخواهد گرفت. اما چه باک! که ما از سینما جز سینما نمی‌خواهیم.

غلامرضا تختی
وصیت نامه‌ای به سبک و سیاق آن زمان به رسمیت در می‌آید و در پایان تختی آن را امضا می کند، اما اشک هایش نیز در پی امضاء وصیت نامه را ممهور می کند. این نما تصویری کلی از فیلم غلامرضا تختی است. فیلم توکلی سوگواره ای‌ست برای یک شمایل ماندگار. خیلی ها از عدم شخصیت پردازی تختی ایراد گرفته‌اند. به نظر من توکلی آگاهانه به سمت روحیات درونی قهرمان خود نرفته است. هر چه بیشتر به لایه های درونی تختی و شخصیت پردازی می‌رفت بیشتر با یک تختی شخصی‌تر روبرو می‌‌شدیم. هدف کارگردان نشان دادن تختی مردم است. بازسازی چیزی است که از او در خاطره‌ها مانده است و عجیب آن‌که مرور زندگی این قهرمان گاهی با مرور زندگی یک ملت در هم می‌آمیزد. گاهی در اوج و روی دست ها و زمانی کنج خانه و سرگرم چهار پایه سازی. شاید به همین دلیل است که نمی‌توانم تختی را دوست نداشته باشم. شاید به همین دلیل است که می‌توانم به راحتی از اشتباه روایتی آن در گذرم. نقد را کنار بگذارم و از تماشای این شمایل بر روی پرده سینما لذت ببرم. محبوب‌ترین فیلم جشنواره برای من بی شک غلامرضا تختی است.

شبی که ماه کامل شد
نرگس آبیار با آخرین فیلمش تسلط خود را در کارگردانی و هدایت بازیگران به اثبات رسانده است. مهارت او در پرداخت یک‌دست چنین فیلمِ دشواری، ستودنی است. طراحی لباس و موسیقی چه در ایران و چه در پاکستان استاندارد و باور پذیر است و بازی خوب هوتن شکیبا و الناز شاکردوست و صدرعرفائی بر امتیاز فیلم افزوده است.
اما مهم ترین ضعف فیلم از فیلمنامه اثر ناشی می‌شود. برای مخاطب تحول شخصیت عبدالحمید باور ناپذیر است. شاید بهتر بود به جای اینکه دوربین با شاکردوست در خانه بماند، همراه شکیبا به بیرون می‌رفت تا ذره ذره عوض شدن شخصیت عبدالحمید از جوانکی عاشق و ساده دل به تروریستی بی رحم به تصویر در می‌آمد. در عوض خیلی از سکانس‌های فیلم می‌تواند کوتاه‌تر بشود و هیچ ضربه ای به قصه وارد نشود.

اطلاع رسانی از طریق ایمیل
به من اطلاع بده در صورت:
guest
لطفا نام حقیقی خود را وارد کنید
آدرس ایمیلتان را وارد کنید
اگر وبسایت دارید، آدرس آن را وارد کنید

0 نظرات
Inline Feedbacks
View all comments

جست‌وجو

Generic selectors
فقط تطبیق کامل
جستجو در عناوین خبرها
جستجو در محتوای خبرها و گفتگوها
Post Type Selectors

ویدیو

در حال بارگذاری...

آخرین پست‌ها

سینمافا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

0
Would love your thoughts, please comment.x