
بررسی فیلم مغزهای کوچک زنگ زده
سینمافا- میلاد معتمدی- مغزهای کوچک زنگ زده یکی از فیلم های مورد توجه آرای مردمی جشنواره ۳۶ جدیدترین ساختهی هومن سیدی و پنجمین فیلم بلند او بعد ازخشم و هیاهو است . قصه خانوادهای که در محلهای در جنوب شهر زندگی میکنند و کارگاه تولید و پخش مواد مخدر صنعتی دارند. سه برادر به نامهای شهروز، شکور، شاهین و یک خواهر به نام شهره، پدر و مادر و مادربزرگ اعضای این خانواده هستند.
شاهین” با بازی “نوید محمدزاده“، “شکور” با بازی “فرهاد اصلانی” بازیگران و نقش های اصلی فیلم هستند. لوکیشن فیلم یک محله در جنوب شهر است که ما از آن فقط نماهایی گذرا از تعدادی محدودی خانه میبینیم و مختصات و مشخصات دیگر این محله از جمله سایر ساکنین محله و روابط بین آن ها در دسترس نیست.
برادر بزرگ خانواده، “شکور”، حکم یک پدرخوانده را دارد که تولید و قاچاق مواد مخدر صنعتی، قاچاق اسلحه، نگهداری در شرایط نامناسب از کودکان بی سرپرست و ربوده شده و تربیت آن ها به منظور بهره برداریهای آینده بخشی از کارهای اوست. خط اصلی داستان یک خانواده و روابط بین آنها است و به بهانهی آن “هومن سیدی” به طیف متفاوت و متنوعی از ضد هنجارهای اجتماعی چون تولید و قاچاق مواد مخدر و اسلحه، قتل، دزدی، آدم ربایی، تکدیگری، فقر، فحشا گریزی زده است.
همانطور که میتوان حدس زد پرداختن به هر یک از این معضلات خود فیلمی جدا میطلبد و مطرح شدن همهی این مسائل باعث شده است فیلم به نوعی تنها به هر کدام از این مسائل سرک کشیده باشد. هر یک از این معضلات در یک خرده پیرنگ روایت میشود. خرده پیرنگها در یک فیلم و یا داستان باید در ارتباط با پیرنگ اصلی و خدمت یک درونمایه باشند و یا به شناخت شخصیتهای اصلی و پیشبرد داستان کمک کند. اما در مغزهای کوچک زنگ زده هر کدام سوژهی متفاوتی دارد و ماجرایی مجزا که تنها نقطه اشتراکشان پرداختن به ناهنجاری های اجتماعی است. و باعث تکه تکه شدن فیلم و سرگردانی شخصیتها و اجرای یک سری واکنشهای خشن و اتفاقات اکشن و صحنههای پر زد و خورد اگزجره شده است.
مسیر تحول شخصیت شاهین با بازی نوید محمدزاده قابل باور نیست. پیشینه ای که از او ارائه میشود و نقش او در اتفاقات فیلم به نحوی است که باعث میشود نتوانیم تحول او را باور کنیم.
فیلم مغزهای کوچک زنگ زده صرفا یک واقع نمایی در مقیاس تشدید شده از معضلات اجتماعی است. و چیزی فراتر و عمیق تر از یک بازنمایش صرف عرضه نمیکند. با اینکه هومن سیدی با به نمایش گذاشتن به عنوان مثال بازی بچه ها در دل خرابهها تلاش دارد تصویری انسانی و بعدهای مختلف از این آدم ها و آمال و آرزوهایشان ارائه دهد اما موفق نمیشود که با دو یا سه نما و دیالوگ شخصیتها این مهم را به انجام برساند.
لحن دیالوگ ها و دایرهی کلمات افراد همه شبیه به هم است. تمامی این شخصیتها گاه دیالوگ های عمیق و متفکرانه در باب زندگی به زبان میآورند که با توجه به پیشینهای که در مورد آن ها ارائه شده قابل باور نیست. و این نکته نباید در تحلیل فیلم مغزهای کوچک زنگ زده از قلم بیفتد!