
نگاهی به فیلم «متری شیش و نیم»
سینمافا- میلاد معتمدیفر- سعید روستایی نابغه جوان و فیلمسازی که با فیلم ابد ویک روز کل جوایز جشنواره فیلم فجر در دوره سی و چهارم از آن خود کرده بود، اینبار سراغ قصهای غافگیرانه میرود که از قضا از همان ابتدا نبض مخاطب را به دست میگیرد.
سکانسهای اکشن و جذاب ابتدایی فیلم بسیار مخاطب پسند است و پس از آن سی دقیقه ابتدایی فیلم نیز با ضرباهنگ مناسب و معرفی شخصیت ها، نوید بخش یک اثر سینمایی جذاب و تماشایی در ژانر سینمای اجتماعی را به مخاطب خود می دهد. اما این ویژگی های مثبت خیلی دوام نمی آورد و خیلی زود مشکلات یکی پس از دیگری از راه می رسند تا تمام ویژگی های مثبت فیلم را از میان ببرند.
سعید روستایی، در دومین تجربهی کارگردانی خویش، این بار هم اعتیاد را نشانه رفته و از جنبهای دیگر به آن نگاه کرده و پرداخته است. وی پیش تر در نخستین ساختهی خویش، «ابد و یک و روز»، به مشکلات خانوادهای میپرداخت که یکی از اعضایش دچار اعتیاد بود.
این فیلمساز توانسته ایجاد کاراکتر خاکستری به صورت بسیار حرفه ای نشان دهد، کاراکتر سیاه کامل و یا سفید کامل ندارد و این موضوع باعث تولد کاراکتر خاکستری می شود، در این فیلم نه صمد به عنوان پلیس شخصیت مثبت داستان است و نه ناصر به عنوان توزیع کننده مواد مخدر یک شخصیت کاملا منفی و سیاه، به این شکل که روستایی تلاش کرده که به نحوی هر دو کاراکتر به نحوی با مواد مخدر ارتباط داشته باشند، پلیس مواد مخدر که باید مبرا از مواد مخدر باشد در دادگاه به جرم حمل مواد مخدر دستبند به دستانش می زنند و توزیع کننده مواد مخدر برای نجات از فقر و زندگی بهتر و فراهم آوردن آرامش دست به این کار زده است.
به طور کلی و خلاصه وقتی شعار های تکراری و عوامانه که همیشه از هر فرد گناهکاری به گوش میرسد به صورت دیالوگ هایی در سکانس های مختلف فیلم گسترش پیدا کند، نه تنها تاثیری بر روی روند مثبت مخاطب نمی گذارد بلکه با ایجاد یک فضای مصنوعی و شعار هایی بدون عمل و تنها گزافه گویی، مخاطب را نیز دچار حس غلظت بیش از حد میکند و باعث این می شود که فرد از آن سکانس پرهیز کند و به خوبی گوینده دیالوگ را درک نکند و حتی از گفته های او برداشتی بسیار اشتباه و خیلی دور از ذهن نویسنده انجام دهد.