نقد فيلم «جهان با من برقص»
سینمافا- مهدی غضنفری- نمی دانیم که «جهان با من برقص» به جشنواره ي ملی فجر ارائه شده بود یا نه ولی اگر ارائه شده باشد و انتخاب نشده باشد مي توان گفت به شکل عجیبی غایب بوده است. حضور درخشان فیلم در جشنواره ي جهانی فیلم فجر دلبری را کامل کرد و نشان داد که هیئت انتخاب جشنواره ها تا چه اندازه نقشی تعیین کننده دارند.
«سروش صحت» در نخستين سكانس هاي اولين فيلم بلند سينمايي اش با تماشاگرش قرارداد مي بندد. گروهي در دل طبيعت نشسته اند و سازهای غربی مي زنند، پس فیلم رئال نيست و يا حداقل جهان خودويژه اي دارد. «جهان»(علي مصفا) قرار است بميرد و حالا برادرش همه ي دوستان او را به روستايي در شمال دعوت كرده است تا دورهمي آخرين وداع باشد. از اين منظر فيلم در ادامه ي درام هاي خانوادگي است كه در اینجا به سینمای اجتماعی معروف است، اما چون دلیل جمع شدن کاراکترها مرگ یکی از دوستان است پس فیلم سویه های فلسفی هم پیدا می کند. فیلمساز قرار است درباره انواع طبقه ي متوسط شهري، آرزوها، دغدغه ها، مشكلات و چالش هاي شان حرف بزند و البته چیزی که فیلم را از نمونه های مشابه کمی جدا می کند نمایشی بودن و طنز جاری در فیلم است. فیلمساز خیلی سریع بیمار بودن «جهان» را مطرح می کند اما در اين ميان براي تغيير لحن و فضاي فیلم وقتی دخترِ جهان(آسا) خودكشي مي كند و همه فكر مي كنند چون متوجه مرگ پدرش شده است كمي طول مي كشد تا معلوم شود ربطی به آن ندارد و دلیل خودکشی كم توجهي پسري روستايي است که هیکل خوبی دارد! از اين دست از رودست زدن ها در فیلم بسیار است و به شکل عجیبی در تار و پود فیلم هم به خوبي جا افتاده است. مثل سكانس فوق العاده اي كه كاراكتري كه نقش آن را جواد عزتي بازي مي كند رو به كاراكتري كه نقش آن را سياوش چراغي پور بازي مي كند با صراحت لهجه مي گويد كه همسر جوان و خوش بر و روي اش فقط به خاطر پول و كارخانه و ثروت اوست كه با وي همراه شده و سياوش چراغي پور هم خيلي راحت آن را مي پذيرد و حتی با تأكيدي بیشتر تأييد می کند. شايد اين اولين بار در سينماي ايران باشد كه صراحتاً اين موقعيت به تصوير كشيده شده است و كسي از اينكه ديگري به خاطر پول و ثروت همراه او شده نه تنها ناراحت نيست، بلكه كاملا به آن واقف است و شرايط مالي اش را هم بخشي از خودش مي داند!
«جهان با من برقص» راجع به مرگ است اما پر از زندگی است و اين اتمسفر شوخ و شنگ در كنار مبحث مرگ از نكات جالب و برجسته ي اثر است كه سروش صحت موفق شده است با كارگرداني و فضاسازي مناسب در اثر ايجاد نمايد. فيلم با اينكه كمدي نيست، اما در بسياري از سكانس ها خنده بر لبان تماشاگرش مي نشاند و حالی خوب به او منتقل مي كند. بسياري از سكانس هاي فيلم يادآور فيلم هاي مهم تاريخ سينمای ایران و جهان است. «جهان» فیلم حال و هوایی چون کاراکتر اصلي فیلم «درخت گلابی» با بازی «همایون ارشادی» ساخته «داریوش مهرجویی» دارد و در عین حال علاقه زیادی هم به «گاو» دارد، گاوی که بیمار شده است. از سویی در فیلم الاغی است كه مخاطب پی گیرتر را به ياد فيلم «ناگهان بالتازار» اثر «روبر برسون» مي اندازد، يا توپي كه به صورت خيالي و نمايشي بين كاراكترها در طويله رد و بدل مي شود ولي افتادنش روي زمين صدا مي دهد ارجاعی واضح به «آگرانديسمان» ساخته «میکل آنجلو آنتونيوني» است. كل فيلم هم حس و حالي «فليني»وار دارد و حتي جايي «امير كوستوريتسا»يي مي شود. فیلم آشکارا از این لحاظ (ارجاع ، پارودی و لحن شوخ و شنگ) اثري پست مدرن محسوب می شود. ارجاع ها فقط سینمایی هم نیست بلکه ارجاعاتي به نقاشی(شام آخر) و موسیقی(موسیقی کلاسیک غربي، اپرا و حتی فولکولر اصفهانی!!) هم در فيلم وجود دارد.
فیلم آشکارا دچار تناقض است چون کاراکترهایش دچار تناقض هستند. «جهان» که دچار چالش مرگ شده است روزي ازدواج كرده براي اينكه اين روزها تنها نباشد، اما سال ها پيش جدا شده و همسر سابق اش حتي تلفن او را جواب نمي دهد! خواهر «جهان»(نيلوفر) هم از تنهایی می ترسد و البته با اینکه دوست دارد ازدواج کند اما از ازدواج بیشتر از تنهایی می ترسد! دوستان «جهان» همگي بحران ها و مشكلات خودشان را دارند، دو نفر از آن ها بر سر زني دعوا دارند و ديگري در ميانسالي زن جواني گرفته و توان همگام شدن با او را ندارد. اما همه ي آن ها در سكانس پاياني مي فهمند كه با همه ي مشكلاتي كه دارند حضورشان در كنار هم چقدر دلگرم كننده و اميدبخش است. فيلم راجع به سفر زندگي، ترديدها و بحران هاست. اما در عين حال تأكيد بر گذران زندگي دارد. مثل همان ميني بوس قرمز رنگی كه مدام به صورت موتيف تکرار شونده در فيلم نشان داده مي شود كه در حال حركت است.
شايد بزرگترين مشكل فيلم، نگاه «جهان با من برقص» نسبت به زن ها و روستايي هاست. در فيلم عملاً تمام زن هاي فيلم كمي پخمه هستند با اینکه خوش قلب اند و چیزی به دل نمی گیرند اما به سريال هاي تركي دلخوش اند و درس زندگی را از این سریال ها می آموزند! يا براي عشق به پسري خوش هیکل و پخمه طور دست به خودکشی می زنند و يا از تنهایی می ترسند اما از ازدواج بیشتر می ترسند. روستايي هاي فيلم هم آدم هاي ساده لوحي هستند و نگاه فيلمساز كمي از شوخي كردن با اين كاراكترها فراتر مي رود و به مسخره كردن مي انجامد كه خب اذيت كننده است. جهان با من برقص فیلمی تراژیک اما شیرین است که نشان می دهد راهی وجود ندارد سرآخر آنچه که می ماند دوستی و زندگی است.