روایت مینی مال و فرمالیستی تاریخ

نقد فيلم «غروب» اثر لازلو نمش

نقد فيلم «غروب» اثر لازلو نمش

سینمافا- مژده غضنفری – «غروب» دومین ساخته ي لازلو نمش کارگردان نوجو و دستیار سابق بلا تار فیلمساز پرسابقه ي مجارستان است. لازلو نمش در هر دو فیلمش نشان داده است كه به سنت سینمای مجارستان يعني پلان سكانس های طولانی یا طراحی میزانس های پیچیده توجه ويژه اي دارد. سینمایی که از ميكلوش یانچو فیلمساز شهیر مجاری در دهه ي ٦٠ و ٧٠ ميلادي به ارث رسیده است.

لازلو نمش به مانند استادانش بلا تار (بلا تار بیشتر فلسفی و کمتر تاریخی است) و یانچو بزرگ روایت های تاریخی را با طراحی دوربین در طراحی صحنه و چیدمان بازیگرها و هنرورهای بسیار به تصویر می کشد. كارگردان جوان مجارستاني در دومين اثر سينمايي خود نيز سعي كرده است همانند يك فيلمساز مؤلف مسيری را که در درام هولوكاستي «پسر شائول» شروع کرده بود و با اقبال زيادي هم رو به رو شد(اين اقبال علاوه بر فرم فيلم به موضوع هولوكاستی فیلم هم مربوط بود) با یک درام تاریخی دیگر ادامه دهد. هر دو فیلم فیلمساز روایت هایي شخصی و کابوس وار از حوادث تلخ تاریخی است. «پسرشائول» به یهودی کشی هیتلر در جنگ جهانی دوم می پردازد و «غروب» به دلايلي که باعث جنگ جهانی اول شد. جنگی که آلمان ها در آن تحقیر شدند و چون دنبال مقصر مي گشتند کاسه کوزه ها را بر سر یهودی های مقیم آلمان شکستند و همين دليلي برای هولوكاست و یهودی کشی در جنگ جهانی دوم را پيش آورد.

لازلو نمش در هر دو فيلم کاراکترمحورش استفاده ای عجیب از لنز تله می کند. با اینکه فیلم هایش شلوغ هستند و از طراحی صحنه و هنروران زیادی برخوردارند اما فیلمساز فقط کاراکتر مرکزی را واضح دارد و بقیه فلو و غیر واضح اند. فیلمساز از این تمهید تکنیکی استفاده می کند تا هم نشان دهد تاریخ مورد روایتش خیلی وضوح ندارد و او دارد روایت شخصی اش را که حکم کابوس دارد روایت می کند و هم فشار پیرامون را بر کاراکترش به تصوير مي كشد.

اگر در فیلم «پسر شائول» کاراکتر مرکزی يك مرد مجاري یهودی است که به اجبار مشغول کشتن یهودی ها در هولوكاست است در «غروب» کاراکتر مرکزی دختری مجاری است که آمده تا حقایقي راجع به خانواده، كلاه دوزي شان و سرنوشت برادرش بداند. استراتژی فیلمساز در بیان داستان فیلمش استفاده از روایتی مینی مال است پس داستان با ابهام پيش مي رود.

فیلم با تصویری از زنی با کلاهی مجلل در روز شروع و با تصویری با لباس رزم/ پرستاری در سنگر و در شب تمام می شود. آنچه در این میان مي آید درباره ي دختری به نام «ایریس» در بوداپست ١٩١٣ است. فیلم با پلان سکانس ها، طراحی صحنه پر و پيمان و هنروران بسیار بی وقفه پیش می رود چنان که زمان به نسبت طولانی فیلم اصلا به چشم نمی آید. «غروب» به مانند همه ي فیلم هاي خوب و البته فیلم های خوب تاریخی مستقیم به دل تاریخ نمی زند تا علل شروع جنگ جهانی اول را بازگو کند بلکه از ورای داستان دختری کنجکاو از سرنوشت خانواده و برند خانوادگی شان و حال و روز برادر با روایتی مینی مال و پر ابهام و با پرداختی فرمالیستی به آنچه دوست دارد کابوس وار نزدیک می شود تا روایت شخصی اش را از تاریخ ملهم از تاریخ سينماي پرفروغ مجارستان بازگو کند. «غروب» به مانند «پسرشائول» از بهترین فیلم های هنری سینمای معاصر جهان است و در غیاب بسیاری از فیلم هاي مطرح دیگر چون نگینی در سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر حضور داشت و می درخشید

اطلاع رسانی از طریق ایمیل
به من اطلاع بده در صورت:
guest
لطفا نام حقیقی خود را وارد کنید
آدرس ایمیلتان را وارد کنید
اگر وبسایت دارید، آدرس آن را وارد کنید

0 نظرات
Inline Feedbacks
View all comments

جست‌وجو

Generic selectors
فقط تطبیق کامل
جستجو در عناوین خبرها
جستجو در محتوای خبرها و گفتگوها
Post Type Selectors

ویدیو

در حال بارگذاری...

آخرین پست‌ها

سینمافا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

0
Would love your thoughts, please comment.x