بعضی رازها بهتره فاش بشن، برخی هرگز...

نگاهی به فیلم «علف‌زار»: در کشاکش درد

نگاهی به فیلم «علف‌زار»: در کشاکش درد

سینمافا- نوید جعفری- استفاده از منبعی همانند پرونده های واقعی قضایی و جنایی در سینما و تلویزیون جهان امری عادی و با سابقه است که به دلایل مختلف در سینمای ایران کمتر به آن توجه شده است.
داستان های واقعی علاوه بر اینکه می تواند در بحث کلان تاثیری بازدارنده یا آگاهی بخش بر مخاطب بگذارد به واسطه ماهیت انسانی و روانشناختی خود همواره مورد توجه قرار می گیرد.
فیلم سینمایی علفزار یکی از پربازیگرترین فیلم های حاضر در جشنواره فیلم فجر است که با کارگردانی یک جوان فیلم اولی با نام کاظم دانشی و تهیه کنندگی بهرام رادان تولید شده است.
رادان که امسال فیلم گربه سیاه را در مقام تهیه کننده تولید کرده بود، اولین تجربه حضور در جشنواره فجر در مقام تهیه کننده را پشت سر می گذارد.
علفزار بر خلاف نامش که تداعی کننده سبزی و آرامش و زیبایی طبیعت است، فیلمی پر التهاب، مضطرب، تلخ و در عین حال نفس گیر است که از همان دقایق آغازین مخاطب را مجذوب و‌ میخکوب خود می کند.
علفزار می تواند یادآور اولین حضور سعید روستایی در ابد و یک روز در جشنواره فیلم فجر سالیان پیش باشد که در برخی عناصر وامدار هر دو فیلم ابد و یک روز و متری شش و‌نیم است.
اگر در متری شش و‌نیم پیش درآمد قبل تیتراژ را تعقیب و گریزی نفس گیر و شوکه کننده می سازد، دقایق آغازین علفزار در سکونی با تمپوی بالا شما را شوکه می کند.
پرداختن به موضوعاتی همانند تجاوز جنسی و تعرض همواره یکی از بحث انگیز ترین موضوعات در سینما بوده است که اکثرا پرونده های آزار جنسی به واسطه سکوت قربانیان و ترس از افشا و آبرو یا بدون تعقیب خاطی مختومه شده است یا در مواردی اطلاعات چندانی از آن موجود نیست.
اما سینما به عنوان یک رسانه فراگیر می تواند علاوه بر بازگویی بخشی از رنج قربانیان در این بخش آگاهی بخشی کند که بسیاری از مجرمان با استفاده از همین حربه تحت فشار قرار دادن و در منگنه قرار دادن افراد در خصوص حیثیت، آبرو و حرف مردم توانسته اند از عدالت بگریزند.
در این میان کاظم دانشی در نخستین تجربه جدی سینماییش به سراغ موضوعی رفته است که بی تردید دشواری های بسیاری دارد.
هرچند قضاوت در مورد آینده هنری هر فیلمسازی منوط به دیدن آثار بعدی او خواهد بود اما دانشی در اولین گام نشان داد فضای درام و جامعه اش را به خوبی می شناسد و به قول معروف کارش را بلد است.
بی آنکه به دام حرافی و اضافه گویی بیفتد داستانش را با ریتمی در خور توجه روایت می کند، موقعیت کلاسیک را بهم می ریزد اما ساختار را بر اساس فرمی که ساخته است پیش می برد تا مخاطب را در تمام طول اثر همراه با خود داشته باشد.
او موفق شده در علفزار اتمسفری بسازد که در عین تلخی، نفس گیر و پر اضطراب است و در تمام دقایق مخاطب نمی تواند از پرده چشم بردارد و مهم تر اینکه فیلم او را حتی پس از پایان رها نمی کند.
فیلم با یک شوک اصلی آغاز می شود و در حالی که مخاطب احساس می کند داستان فیلم و ادامه داستان مربوط به اتفاقی است که دیده است متوجه می شود این رویداد در کنار چند رویداد دیگر تنها به عنوان داستانک در کنار گره اصلی قرار دارد که قرار است در نیمه نخست با آن روبرو شود.
در واقع تمامی این گره افکنی ها در درام علفزار در خدمت شخصیت پردازی آدمهاست تا در مسیر میانه به پایان با آنها و تصمیم آنها همراه شویم و خللی در همذات پنداری پدید نیاید.
تسلط بر اجزای صحنه، کنترل و هدایت بازیگران نقطه قوت کاظم دانشی در کارگردانی اثری است که روای سرگشتگی انسان هایی است که میان چند راهی احساس و عقل ، عرف و قانون ، وجدان و وظیفه و عاقبت انسانیت ایستاده اند.
کارگردان اما توانسته با ریتم مناسب و تمرکزی که بر روی سوژه اصلی دارد، مخاطب را تا پایان با خود همراه کند، بازی که او از طریق فیلمنامه و کارگردانی آغاز کرده است شخصیتهای اصلی فیلم را با دلایل و انگیزه‌های درونی خود برای رضایت و گذشت و یا شکایت و انتقام در مقابل هم قرار می دهد تا درام مرکزی فیلم را وارد مجموعه‌ای از کشمکشهای پر از تعلیق کند و مخاطب را به چالشی عظیم بکشاند.
در چالشی که کارگردان با توسل به پیرنگ اصلی فیلمنامه آن را خلق کرده است، بازپرس با زندگی و آینده‌ نسلی روبروست که فیلم آنها را از طریق کودکان درگیر در پرونده ها روایت می کند.
کارگردان با ایده ای جسورانه در «علفزار»، امیر حسین بازپرس قانون مدار را با سرنوشت چند کودک به عنوان نماینده‌هایی از نسل‌ آینده روبرو می کند، کودکانی که نقشی در اتفاقات ندارند و معلول شرایطی هستند که دیگران برای آنها ساخته اند و عملا فیلم با ماجرای اولین کودک آغاز می شود که بی گناه مورد اصابت گلوله‌ی اشتباهی قرار می‌گیرد، همچنان که سرنوشت این کودک و مواجهه مادر داغدارش روایت می شود، مادران و کودکان دیگری به پرونده بازپرس وارد می شود که یکی مادری معتاد دارد و نامشروع و بی شناسنامه و دیگری شاهد اتفاقی تلخ و دردناک برای مادرش که در تنگنای بی پناهی و در محاصره اطرافیان محافظه کار قرار دارد.
و‌ دقیقا اینجاست که قهرمان در مقابل تصمیمی عظیم قرار می گیرد تا دست به عمل بزند ، امیر حسین باید تصمیم بگیرد که براساس قانون عمل کند یا آنچه به عنوان مصلحت عنوان می شود و از بیرون به او دیکته می‌شود را بپذیرد که در هر شکلی باید تبعاتی را بپذیرد.
فیلم در یک بازه زمانی نیم روز روایت می شود، از حضور بازپرس در صحنه جرم غیر عمد مامور زیر دستش تا پایان ساعت اداری در یک مجتمع قضایی که می تواند هرجایی در دایره سرزمین ما باشد.

علفزار چند بازیگر فوق العاده دارد که اصلی ترینش را باید پژمان جمشیدی دانست، پژمان جمشیدی در اوائل ورودش به سینما چندان امیدوارکننده نبود، همه او را در قالب فوتبالیستی معمولی می دیدند که راهش به پرده سینما و صفحه تلویزیون باز شده و نهایت توقعی که از او می رفت بازی در کمدی های درجه ۲ بود اما پژمان جمشیدی ابتدا در فیلم جهان با من برقص ساخته سروش صحت توانست قابلیت های بازیگری خود را در کنار بازیگران مطرح آن فیلم بروز دهد و در علفزار بی هیچ تردیدی به بلوغ حرفه ای رسیده است.
پژمان جمشیدی از پس نقشی که در میانه مشکلات شخصی و خانوادگی باید با مشکلات اساسی که آینده شغلی اش را تهدید می کند رودرو شود و در برزخ میان مصلحت اندیشی و وجدان قرار دارد را با ظرافت تمام اجرا و عرضه کرده است.

بازی پژمان جمشیدی در علفزار یکی از برگ برنده های این فیلم است و در این مسیر بازی سارا بهرامی، مهدی زمین پرداز و چهره تازه این فیلم صدف اسپهبدی در بهترین شکل ممکن به ایفای نقش پرداخته اند.
صدف اسپهبدی که برای نقش ۲۵ کیلو وزن کم کرده است بازی درخشانی را خلق کرده است و شاخصه های درونی و بیرونی را به خوبی ارائه می کند.
تیم بازیگری علفزار هماهنگی بسیاری دارد تا جایی که بازیگری همانند ترلان پروانه هم در این بین در نقشی کوتاه بازی روان و باور پذیری را ارائه می کند.
شاخصه های فیلمنامه و داستان در کنار کارگردانی بی حاشیه و روان کارگردان همه چیز را از جمله بازیگران را در بهترین وضعیت و جایگاه ممکن در جهت باور پذیری قرار داده است.
با اینکه علفزار در ساختاری داستانگو درام خود را شکل می دهد اما در نهایت مخاطب را در اضطرابی خود خواسته رها می کند تا یکی از مناسب ترین پایان بندی ها را برای فیلم رقم بزند.
همه آدمهای اصلی درگیر در پایان در مسیرهای مختلفی قرار میگیرند بی آنکه بدانیم چه خواهد شد اما فیلمنامه و کارگردانی هوشمندانه مخاطب را میان زمین و آسمان رها نمی کند بلکه به او قدرت تحلیل ، تصور و استنتاج ادامه روایت را می دهد.
فیلم با تصمیم نهایی آدمهای اصلی تمام می شود اما دامنه تبعات و نتیجه در هاله ای از ابهام باقی می ماند و جمله ای که در نهایت در سیاهی شنیده می شود می تواند حسن ختامی کوبنده بر این درام پر کنش و نفس گیر باشد.

اطلاع رسانی از طریق ایمیل
به من اطلاع بده در صورت:
guest
لطفا نام حقیقی خود را وارد کنید
آدرس ایمیلتان را وارد کنید
اگر وبسایت دارید، آدرس آن را وارد کنید

0 نظرات
Inline Feedbacks
View all comments

جست‌وجو

Generic selectors
فقط تطبیق کامل
جستجو در عناوین خبرها
جستجو در محتوای خبرها و گفتگوها
Post Type Selectors

ویدیو

در حال بارگذاری...

آخرین پست‌ها

سینمافا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

0
Would love your thoughts, please comment.x