نقد فیلم «گرین بوک» (Green Book) اثر پیتر فارلی
سینمافا- محمد خضریانزاده- تونی لیپ (ویگو مورتنسن) بعد از اخراج شدن از کلوپ کوپاکابانا برای ادامه امورات زندگی خانوادگیاش برای استخدام به دفتر دکتر شرلی (ماهرشالا علی) که پیانیست معروف و مشهور افریقایی – امریکایی است میرود و در نهایت برای دو ماه راننده دکتر شرلی میشود و همراه او راهی سفر می شوند.
گرین بوک درامی در ژانر زندگینامه – کمدی است که در شروعش بار کمدی فیلم بیشتر به چشم می خورد و در ادامه رویدادهای جدیتر پدید میآید که خیلی سطحی و گذرا مطرح می شود و به سرعت عبور میکند و بالعکس هم نیز رخ می دهد که بعضی از سکانسها مدام تکرار میشوند و مخاطب زده میشود. مانند سیگار کشیدن تونی در ماشین و هر مکان دیگر که تا انتها چندین مرتبه نمایش داده میشود. مسئله «درست صحبت کردن و فن بیان» فقط مطرح می شود و عمقی نمییابد. تکرار بیش از حد ایده درون ماشین که تونی مدام میخواهد صورتش را برگرداند و با دکتر صحبت بکند و دکتر هر بار به تونی میگوید حواست به جلو و رانندگیت باشد و خیلی پلان سکانسها به همین ترتیب شعاری باقی میماند.
گفت و گوهای دیگر از جمله بحث نژادپرستی، همجنسگرایی و مواجه با پلیس و قانون فقط در حد یک سکانس دیده میشود و به سرعت عبور می کند. سوال اینکه دکتر وقتی شرایط کلی خودش را میداند چرا راننده ای را استخدام میکند که با روحیات و شرایطش مطابق و همسان نیست؟ ضعف در فیلمنامه است که صد البته از شروع فیلم مشخص بود، چون سی دقیقه ابتدایی هم خیلی کش دار و در راستای موضوع اصلی فیلم نبود.
در مجموع با اثری الهام گرفته از یک داستان واقعی مواجه هستیم که کاراکترهای فیلم به خوبی شخصیت پردازی نشدند و فقط اسامی آنها را در تیتراژ پایانی میبینیم.
نمره: 3 از 10