
یادداشت سینمافا بر «آشفتهگی»، «23 نفر»، «مردی بدون سایه» و «جمشیدیه»
سینمافا- سعید عابدی- درباره چهار فیلم جشنواره:
آشفتهگی
فیلم ادامه کار قبلی جیرانی است. تلاشی برای یک نوآر ایرانی که ارزشمند است و فقط از عهده کسی می آید که مثل جیرانی سواد سینمایی داشته باشد. در آشفته گی جیرانی موفق شده قصه ای را تعریف کند که مخاطب علاقمند به شنیدن ادامه آن است پیچش خاص خود را دارد گره افکنی و گره گشایی اش استاندارد است و از همه مهم تر کمتر سکانس اضافه ای دارد. ای کاش در انتخاب بازیگر اندکی دقت می کرد (شاید برای همین است که خفهگی را من بیشتر از این یکی دوست دارم) مهناز افشار اصلا به درد زن اغواگر قصه نمیخورد و بازی ضعیفی دارد. در واقع تنها بازیگر خوب فیلم مهران احمدی است. این چند روز این طرف و آن طرف خواندهام که از غلط بودن کلمه «آشفته گی» در عنوان فیلم برخی آشفته شدهاند. باید بگویم همین آشفتگی برخیها نشان میدهد جیرانی در انتخاب عنوان موفق عمل کرده است.
بیست و سه نفر
بخشی از یک مکالمه خیالی
– سلام.
– -سلام رفیق قدیمی چطوری چه خبر؟
– ببین یک راست میرم سر اصل مطلب . یک بودجهای داریم برای ساختن یه فیلم ارزشی حیفه که دست نااهل بیفته. من راستش یاد تو افتادم فکر کنم باهم بتونیم از پسش بر بیاییم.
– جدی میگی؟ اینکه کاری نداره من در اسرع وقت براش یک فیلمنامه جور میکنم. فعلا خبرش جایی درز نده.
– خدا خیرت بده حاجی. فقط زود بجنب که دست نامحرم به این بودجه نرسه.
– خیالت راحت تا آخر هفته فیلمنامه روی میزته.
– یاعلی
– یاعلی
نمره: نیم از پنج
مردی بدون سایه
فیلم مثلا قرار بوده در نقد مرد سنتی ایرانی باشد. یک اثر فمینیستی که زن را زحمت کش و معصوم و بی گناه و مرد را خطاکار و شکاک و متعصب میداند. البته من حتی با این رویکرد هم مشکلی نداشتم. ای بسا فیلمهای خوبی که با رویکردهای تند و یکطرفه حرف خود را در قالب سینما به درستی زدهاند. میتوان با نظر و نتیجه گیری کارگردان موافق نبود اما از فیلم و درام آن لذت برد. متاسفانه فیلم آقای رییسیان فاقد درام لازم برای جذب مخاطب و پیگیری ماجرای کاراکترهایش میباشد. گره اصلی فیلم (ناپدید شدن سایه) بسیار دیر اتفاق میافتد و سکانسهای اضافی زیادی در فیلم به چشم می خورد.
مردی بدون سایه میتوانست با گسترش شخصیت فرهاد اصلانی در نقش کارآگاه پلیس یک فیلم معمایی جذاب شود اما در حال حاضر یک فیلم اجتماعی ملال آور است و نکته آخر اینکه فکر کنم بهتر است بچههای سینما کمپینی تشکیل دهند و خواستار توقف بازی زوج علی مصفا، لیلاحاتمی در یک فیلم مشترک باشند. آقا تو را خدا بسه دیگه! مصفا- حاتمی بسه دیگه!
جمشیدیه
وقتی قرار است یک فیلم دادگاهی ساخته شود اولین شرط آن مشورت با یک متخصص و حقوقدان است که بگوید اصلا چیزی که در فیلمنامه آمده، مطابقت با واقعیت قوانین کشور دارد یا خیر؟ برای باز نشدن موضوع فقط همین را سربسته بگویم که جرمی که در فیلم اتفاق میافتد حکمش قصاص و اعدام نیست بلکه به این جرم تسبیب در قتل میگویند و نهایتاً با دیه و مدتی زندان «احتمالا» ماجرا فیصله می یابد، وقتی چنین شرط ابتدایی رعایت نشود چه میتوان درباره فیلم گفت؟
اما صرف نظر از این موضوع به سراغ فیلم هم که برویم با مشکلات عدیدهای روبرو هستیم. طبق معمول ایده خوب است و شروع جالبی هم دارد اما هرچه به پیش می رویم گاف های فیلمنامه خود را نشان میدهد و فاجعه سخنرانی ترانه و امیر در دادگاه کار فیلم را تمام میکند. از من که نطق شعاری سکانس نهایی دیکتاتور بزرگ را نمیتوانم تحمل کنم چه انتظاری دارید این یکی را تحمل کنم آن هم با بازی غلو آمیز سارا بهرامی. احتمالا کارگردان یک بار هم دادگاههای ایرانی را از نزدیک ندیده است.