نگاهی به فیلم «مرد بازنده»
سینمافا- میلاد معتمدیفر- مرد بازنده آخرین ساخته محمد حسین مهدویان به شمار میآید.مهدویان که در سالیان گذشته یکی از فیلمسازان جوان مطرح کشور شناخته میشد و فرم قصه های خاصی که انتخاب میکرد، میتوانست حتی مخاطب عام را به واسطه سناریوی قصه محور و خلق قهرمان جذب کند.
این بار تصمیم به ساخت داستانی به قول خودش جنایی میرود که نظر مخاطبان و منتقدان را نتوانست جلب کند.
مهدویان پرمخاطبترین سریال نمایش خانگی یا همان پلتفرمها را با ساخت سریال زخم کاری از آن خود کرد ،این فیلمساز با عجله ای که نمیدانم چیست فیلم مردبازده رو ساخت که به تعبیری میشود گفت بازنده اصلی این فیلم خودش است و خبر میرسد که قرار است بلافاصله سریال و فیلم سینمایی شروع کند.
نقد اصلی دقیقا اینجاست فیلمسازی که این همه افتخار کسب میکند مخاطب رامیشناسد و خوب قصه تعریف میکند چرا اسیر عجله شده و دوست دارد فیلم بسازد و عقب نماند که نتیجه اش میشود مردبازنده فیلمی که از همان ابتدا در شخصیت پردازی منفعل عمل میکند قرار است فیلم جنایی ببینیم که متاسفانه آن هم به اصطلاح در نمی آید.
فیلم جنایی ساختن فلسفه خود را دارد ،که حتی میتوانست از سر آلفرد جوزف هیچکاک حداقل تعلیق را یاد بگیرید.
چراکه در ابتدای فیلم خود بجای اینکه تعلیق ایجاد کند با استفاده از یک بازیگر چهره در سکانسی بچهگانه قاتل قصه خود را لو میدهد.
داستان فیلم مرد بازنده دربارهی احمد خسروی با بازی جواد عزتی مسئول رسیدگی به پروندهای مشکوک به قتل است. او به سرنخهایی دست پیدا میکند، اما هرچه بیشتر پیش میرود داستان پیچیدهتر میشود و مسئله جدیتر. این پرونده زندگی شخصی او را نیز تحت تاثیر خود قرار میدهد.
استفاده از جواد عزتی،تیغ دولبهای که در این فیلم گاه دست مهدویان را زخمی کرده گاه صورت انتخابش را خط انداخته است. متأسفانه تلاش برای کمکردن ارتباط نقش و ذهنیت ازپیشساختهشده مخاطب از عزتی کافی نیست و خود بازیگر هم هنوز برای جداکردن نقش از پیشینه حرفهایاش بزرگ نشده. کل «مرد بازنده»، مثل تعلیق شکستهبسته نقش اصلیاش بین رستگاری و اسارت در توهمات و بدبینیها، هم بازنده است و هم برنده؛ اما از بد ماجرا اینیکی از دل خود فیلم و داستان برنمیآید؛ چیزی است خارج از فیلم و به همان انتخابهای سخت و عجیب مهدویان برمیگردد.
در ادمه ازآنجاییکه قاتل قصه خود را لو داده مخاطب فکر میکند مهدویان شاید دنبال چیزی دیگر است ،ولی در آن هم موفق نمیشود قصه ای درباره رانت های اقتصادی و آقازادهها .
نقش اصلی داستان یعنی احمد خسروی که به سبب قانون مند بودن و استفاده نکردن از رانت های مختلف به زعم پسرش سینا، همسر خویش را در اثر سرطان از دست داده، با فرزندان خویش به ویژه سینا مشکل دارد. سینا از پدر دا شده و با مهسا دوست دختر امروزی اش جدا زندگی می کند و قصد مهاجرت از ایران را دارد. سیستم کاری نیزبه سبب سر خم نکردن احمد خسروی در برابر فشارهای بیرونی او را از روند کارها کنار گذاشته است.
اما خسروی بر خلاف ظاهر خشک، به همه جزییات توجه دارد، او حمایت خود از پسرش سینا را علیرغم همه اختلافات و تفاوت های موجود قطع نکرده و از او پشتیبانی کرده و عامل قتل شهاب را برای قربانی نشدن و بازماندن پرونده، از ایران فراری می دهد. شاید یکی از اشکالات اصلی در این فیلم مشخص نبودن منطق تغییر احمد خسروی و تبدیل شدن او به کسی است که شخصا مقصرین را بازداشت و بازخواست می کند و کارهایی بر خلاف باورهایی قبلی خود انجام می دهد. او که راضی نمی شود برای تعویض ماشین وام مسکن بگیرد، در نهایت وام گرفته و برای فرزند خویش که قصد مهاجرت دارد دلار تهیه می کند. در پایان باید گفت حقیقتا مرد بازنده اصلی خود مهدویان است.