مروری بر فیلم اولین انسان (First Man)/ این فیلم، زندگی نامه نیل آرمسترانگ که قهرمان و نمادی روی زمین است را به تصویر میکشد
سینمافا- پیتر تراورس- البته باید این را درنظر بگیریم که همکاری دوباره ی کارگردان کار «دیمین شزل و رایان گاسلینگ بعد از فیلم لالالند باعث نمیشود تا پرچمی را برای قهرمان تکان دهیم بلکه برای انسانیت این کار را می کنیم – و این تمام تفاوت ها را ایجاد میکند.
چرا این فیلم صحنه نصب پرچم آمریکا در کره ماه را توسط نیل آرمسترانگ (رایان گاسلینگ) نشان نمی دهد؟
این سوالی بود که دوستان در ونیز بعد از نمایش اولیه فیلم می پرسیدند، شزل به صورت فطری و عمیقا عاطفی به عملیات «آپولو 11» نگاه میکند که در 21 جولای سال 1969 به اوج رسید، هنگامی که آرمسترانگ اولین انسانی شد که به سطح ماه پا گذاشت. پاسخ این سوال با نزدیک شدن کارگردان به محتویات پاسخ می یابد، چیزی که او ارجحیت میدهد این است: انسانیت به ماشینی بودن، شخصی بودن به سیاسی بودن.
ستاره ها و درجات نظامی مطمئنا در فیلم، مخصوصا صحنههای تکان دهنده پایانی زمان خودشان را در زیر نور خورشید پیدا میکنند. ولی این جلب توجه و حمایت دیگران در آمریکا نیست که شزل را با انگیزه میکند، به همان اندازه که فرود روی ماه برای آرمسترانگ و مخاطبان جهانی معنا پیدا میکند که به این موضوع به صورت عاطفی پاسخ داده شود، با امید به تصویر کشیدن ماهیت و ذات بهشتی کار.
پس قضیه پرچم جعلی را فراموش کنید، چرا که در این موضوع اصلا قابل بحث و جدل نیست _ بهتر است به جای آن، روی فاکتور های فراوانی که اولین انسان را غیرقابل از دست دادن و فراموش نکردنی میکند تمرکز کنیم. از قبل فیلمهای فضانوردی زیادی ساخته شده است، فیلم خوب آپولو 13 و حتی فیلم بهتری مثل The right stuff. اما تعداد کمی از آنها موفق به امر تخیل سازی شدند، نه توسط شبکهی معروف FX بلکه با احساسی پاک نشدنی همانند جنس این فیلم.
برای خود آرمسترانگ و کل خانوادهاش، فراهم کردن مقدمات هفت سال قدم زدن در ماه با شکست، فداکاری و از دست دادن همراه شد- سه چیزی که ما به آن فکر نمیکنیم و هنگامی که عکس قدیمی آرمسترانگ را میبینیم هیچ چیزی را جز یک مدل و نماد قهرمان در عکس نمیبینیم. نخستین انسان، اقتباسی نیروبخش از کتاب تحسین شده سال 2005 جاش سینگر که توسط جیمس آر هانسن نگاشته شده چیزی را تازه می کند، زندگی واقعی و پیشگام کیهانی نیل آمسترانگ که از پوست و خون خودش بود به همراه خطاهایی که در این مسیر مرتکب شد. او کاری را انجام میداد که یقینا میتوانست زندگی او را بگیرد، و این موضوع را میدانست، خانوادهاش هم میدانستند، دوستان فضانوردش هم میدانستند. اما آمریکا با سوتهای مسحور کنندهاش به او چشمکی زد.
شزل فریبندگی مسحور کننده فضا را میگیرد و کلمه به کلمه در یک قوطی نمایش میدهد. این همانند آموزش دهندههای شبیه سازی شدهای به نظر میآیند که به فضانوردان برج جوزا در فضا سنگ پرتاب میکنند. و این ماشینهای شبیه سازکننده فضایی در مقایسه با دنیای واقعی فضا که فضانوردان میروند و در آن پای میگذارند، اصلا کمتر ترسناک نیستند. در آن شما همانند واقعیت هنگامی که به آن نگاه میکنید احساس استفراغ، گیجی و کسلی پیدا میکنید. تصور کنید برای آرمسترانگ و گروه فضانوردان آپولو11: باز آلدرین (کوری استول)، میشل کولینز (لوکاس هاس) چگونه این موارد احساس شده است. هیچ گونه نمونهای از خطراتی که با آنها قرار بود مواجه شوند وجود نداشت – بجز خاطرات زندهای از فضانوردانی مثل اد وایت (جیسون کلارک)، گاس گریسوم (شی ویگام) و راجر بی. چفی (کُرِی میشل اسمیت) که در هنگام مرحله پیش از پرواز درون کاکپیت خلبانی در هنگام آزمایش اولین ماموریت پرواز آپولو منفجر شد.
با برگشتن به فضای راحت و دنج خانه، تراژدی انگار دست از سر آرمسترانگ بر نمی دارد. او و همسرش جنت (کلر فوی)، دختر جوانشان را به دلیل سرطان از دست دادند و حالا پسرهایشان را بزرگ میکنند، مارک و ریک باید با این واقعیت مواجه میشدند که هرلحظه ممکن بود پدرشان را در فضا از دست بدهند. حتی این سرباز خوب ناسا، نیل برای اتفاق هر چیزی آماده است. کنار آمدن با شکست های عاطفی و احساسی برای خودش و خانوادهاش همیشه روبروی اوست.
رایان گاسلینگ در به دست آوردن و جذب احساسات تشویقها و غمهای قلبی مردی که خود را کاملا وقف کار کردن کرده است و نمیتواند احساساتش را راحت بیان کند بسیار خوب عمل کرده است. اجرای خوب او باعث میشود تا فیلم تبدیل به فیلمی واقعی و قابل باور شود. این جان است که به عنوان یک شوهر و یک پدر در نهایت پاسخهایش را به زور تحمیل خانواده می کند – و فوی نیز در نقش خودش ماهرانه میدرخشد، بی پرده به شوهرش می گوید که با پسرانشان درمورد خطر ماموریت صحبت کند. «من دیگه نمی تونم» همسرش (فوی) می گوید، با تاکید هم می گوید، او برای برداشتن و تحمل این بار بزرگ به تنهایی کاملا بی میل نشان می دهد. (در واقعیت در اوایل سال جنت زودتر از دنیا میرود، و این اجرا به عنوان ادای احترام به آنها زیبایی دو چندانی می یابد). این صحنههای خانه در هیوستون درباره ریسکهایی که وجود دارد تاثیرات فرموش نشدنی از خود به جای میگذارند بدون اینکه بخواهد با سیاه نمایی اشک مخاطبان را در بیاورد.
جان، کسی که همیشه برای دلداری دادن به همسران بقیه فضانوردان حاضر بوده است، از مردانی که تنها لاف شجاعت میزنند بسیار سختتر و قویتر عمل می کند «شما یه مشت آدم هستین که از کاه، کوه می سازین!» او به مهندسین این را میگوید و از زمین آماده بلند شدن میشود ، «شما هیچ چیز رو تحت کنترل ندارین!»
شزل و گاسلینگ، از رمان عاشقانه و موزیکال لالالند فاصله میگیرند، به زیبایی بدون در نظر گرفتن سختی کار با یکدیگر همکاری میکنند تا چنین کاراکترهای حماسی را باورپذیر خلق کنند. زندگی در یک حباب غیرممکن است، در حالیکه مطبوعات و رسانهها همیشه در حال تلاش برای دسترسی به جدیدترین اطلاعات هستند، دولتمردان این پروژهها را از بین بردن بودجههای ملی میخوانند و برنامه گیل اسکات «سفیدها در ماه» به تمسخر از تاثیرات نژادی فضاییها بر روی زمین میگوید، همچنان در هر چرخش، سوالات تحریک آمیزی به همراه پاسخ هایی که در فیلمنامه نوشته نشدهاند را می پرسد.
معنای فیلم بهتر است از میان تصاویر شکار شده به همراه صداهایی که توسط گروه و دست اندر کاران شزل (فیلمبردار لینوس سندگرن، تدوینکار تام کراس و آهنگساز جاستین هورویتز) خلق شده اند گلچین شود. این فیلم ممکن است برای بعضی ها خیلی ساکت یا سرد برای ارتباط گرفتن باشد ولی کارگردان ملتمسانه از ما میخواهد تا به فیلم نگاهی جزئی و دقیقتر داشته باشیم.
و درست از لحظهای که آرمسترانگ اولین قدمهایش را روی ماه بر میدارد، فیلم شزل در سطح وسیعی از خالصانهترین معماها موجودیت مییابد. این کلمات نیستند که فضانوردان برای آیندگان ادا میکنند (یک قدم کوچک برای انسان، یک جهش بزرگی است برای بشریت) یا بزرگی و عظمت این عملیات، یا حتی شادی و تشویق جهانیان (فیلم به صورت قابل توجهی شادی ها و خروش جمعیت را به تصویر نکشیده است!) که همین ها بیشترین اهمیت را دارند.
این فیلم شاید یک ژست معمولی از فضانوردی باشد که افتخار بزرگی را برای دخترش به ارمغان آورده است، یا شاید تصویری از فضای بی صدا و تار حاکم در فضا ، یا حس فردی هر یک از ماها از چیزی که روی رنگین کمانها را تشکیل میدهد باشد. فیلم شزل «اولین انسان» با چشمانی شاعرانه که سکوت را گرامی میدارد میآید، برای هنگامی که که شما جرات میکنید تا آرزوهایی را رویاپردازی کنید و آنها روزی به واقعیت بپیوندند.
ترجمه اختصاصی سینمافا/ مترجم: امیرعلی مهاجری