یعنی فراموشی فراموشی فراموشی…/ نقد سینمافا بر فیلم کلایمکس (Climax) ساخته گاسپار نوئه
سینمافا- میکائیل خسرویان- خرمالو خوردید؟ خرمالو سه حالت متفاوت دارد؛ جدا از حالت ژلهایِ او، خرمالو حالات خود را در طعمِ گسِ خود میسازد بعد کمی شیرینی میدهد و بعد باز گس است. کلایمکس گس است و بعد شیرین میشود و بعد باز طعم دهان را گس نگاه میدارد، تانن دارد اگر نرسیده باشد، اگر برسد تانن ناپدید میشود و فقط شیرین است.
مثل هیچکدام از دیگر کارهای نوئه نیست، کلایمکس نه بی خودی خشن شده است و نه بی خودی جنسی. داستان کلایمکس سرگشتگیِ آدمهای بسیار معمولی را روایت میکند که مهارتهائی هم به خود اضافه کردهاند، مثل هرکسی که روزی از پیش ما گذر میکند. ولی درون آنها چیزی پنهان است، حفرهای خالی، با لباس آن را پوشانیدهاند تا کسی متوجه نبودِ جایِ خالیِ میان سینه نشود و لبخند با نیشخند حتی ریشخند تحویل یکایک گذر کنندگان میدهند. ولی دلیل این که کلایمکس با فاصله تنها اثر ارزشمند گاسپار نوئه است: باید با دقت برخورد کنیم، جنگ و خون بهترین مثال برای کلایمکس است. آدمها کنار هم هستند ولی وجه اشتراکی با یکدیگر ندارند جز طنین موسیقی (دعا)، جز حرکات موزون رقص ” بداهه پردازی” (نیایش).
بینش در بین این بیست و سه نفر و یک موزیسین متفاوت است، هر دو گروه پس از پایانِ کار از جلد خود خارج میشوند، عدهای خود را در جهنم میپندارند و عدهای خود را در بهشت مییابند. هر دو گروه هم سرمست هستند. عده اول برای فرار از جهنم به تمرین خود روی میآورند و در حال رقص به پرواز در میآیند و در پایان فیلم، به آغاز فیلم میرسند. عده دوم اما خود را در بهشتی میبینند ولی فهم و درکی از بهشت خود ساخته ندارند و به ناگهان خود را در حالتی متوهم و خیال انگیز پیدا میکنند؛ هر دو گروه را ما نمیشناسیم و قرار هم نیست بشناسیم. مهم درک آنها در شرایط خود ساخته است و جائی که برای تمرین در سه روز انتخاب کردهاند. گاسپار نوئه ادعا کرده است این فیلم براساس یک داستان واقعی است و با تلفیق سینمای خاص خودش و بازی با رنگها اینبار قصد آزار کمتری را برای بیننده دارد و تدوین بسیار با دقتی در این فیلم سخت انجام داده است و بی خودی با کاتِ خود، بیننده را از آنچه در حال بهوجود آمدن است فراری نداده و بسیار دیر و در جائی که لازم است شخصیت خود را رها میکند و به سراغ دیگری میرود. حتی نوئه با نبوغ خود از بدیهای مواد مخدر گفته است و تشویقی برای مصرف چه نوشیدنی و چه کشیدنی مواد مخدر نکرده و این خود به خود این کار را والاترین کار ایشان کرده است.
تمام رقصها در فیلم بداهه است جز شروع فیلم و برداشت بلند از رقصی که با رقصندگان چند ماه کار شده. فیلم دقیقا یک فیلم مذهبی شده است و بسیار شباهت دارد به فیلمی که پیش از این برایتان نوشتهام، حرکت انسان برای رسیدن و دیدن زیبائی جهان پیرامون با دو نگرش متفاوت قابل مشاهده است. با اینکه در فیلم داستان وجود دارد ولی شکل و شمایل فیلم بسیار نبرد گونه و نیازمند روایت زبان بدن است و بر محور بیان بدنی سرژ کاتوار (Serge Catoire) ساخته شده و سازنده برای ساخت این اثر پیگیر رقصنده بوده تا بازیگر و حتی داستان را مشخص کرده بوده است ولی دیالوگی نداشته.
پیش از نمایش فیلم کلایمکس در فستیوال دو هفته کارگردانها، جزوهای به تماشاگران داده میشد که سه موضوع را باز کرده است و توضیح کاملی نیز داده است که اگر امکان فراهم شد به آنها در مقالههای تکمیلی خواهم پرداخت. ولی نکته جالب توجه در این بروشور سه موضوع است، این گفته گاسپار نوئه که: بداهه پردازیهای رقصندگان، چه روی صحنه رقص و چه در دیالوگها، همه ما را خیره کرد و متعجب شدیم از این درک بالای متقابل.
حالا چرا کلایمکس؟ کاملا مشخص است کلایمکس (Climax) به معنای «نقطه اوج» هر چیزی است؛ ولی به صورت کامل معنیِ کلایمکس رسیدن به نقطه اوج در رفتار جنسی و یا مصرف مواد مخدر است، نشئهگی و ارضا شدن به همراه هم ما را به این معنا در این فیلم میرساند، هرچند خیلی اسم مناسب فیلم نیست. حتی قرار بر انتخاب نام سایکی (Psyche) تلفظ صحیح پسیشه است که به یکی از شخصیتها داده شد و برای تکمیل باید اضافه کنم شباهت به سایکه دلیک (Psychedelic) که به معنای روان گردان است میتواند کمک کننده نیز باشد.
از رحِم تا بی رَحِمی، در طول زندگی در بی رَحِمی، حرکت یک بالدار تا هبوط از مقام خود، مادامی که بند ناف دیگر غذائی ندهد تو مجبوری در دنیای پشت و رو سینه خیز به دنبال غذا بروی. دقیقا مثل زندگیِ تمام انسانها در بدو تولدِ از روز الست این رخدادها نمایان شده با این داستان واقع گرایانه که اگر با دقت دیده شود قابل لمس است. نوع پیچیدگیهای این روایت پیچ در پیچ و آینه وار و معمولی برای اولینباری است که به شکل یک زندگی در سادگی ساخته شده.
فیلم بی شباهت به فرمان وحی به نوح نیست؛ از هر نژاد یکی را انتخاب کن! با بریدن بند ناف و رهائی، فیلم شروع میشود و با ادامه خون ریزی نوزاد تمام میشود که خود شروعی دوباره است، توضیح بهتر برای شروع و دیدن فیلم به این صورت است که: فیلم از اتاق عمل شروع میشود، بعد از بریدن بند ناف بچه به دنیائی ناخواسته پا گذاشته؛ هر چند نوئه این تراژدی را به مانند دیگر آثار خودش با کمی طنز و خشونت در آمیخته و در همزن قرار داده است و دکمه را زده و حالا هر دو در حال چرخیدن هستند تا کامل به یک شِیک یا یک سالاد میوه تبدیل شوند که هرکدام از این خوراکیها در سالن تمرین بر روی میز قابل مشاهده هستند. سرنوشت همه آدمها چه در دنیای واقعی و چه در دنیای نوئه همه قرار بر این دارند که خورده شوند. مثل جنگل است، این ذات طبیعت است، باید کوچک ذلیل و له شود تا قوی قد علم کند. پس به سببِ تو زمین ملعون شد و تمامِ روزهای عمرت از آن با رنج خواهی خورد. خار و خس نیز برایت خواهد رویانید و سبزههای صحرا را خواهی خورد؛ و به عرقِ پیشانیات نان خواهی خورد تا هنگامیکه به خاک بازگردی که از آن گرفته شدی؛ زیرا که تو خاک هستی و به خاک خواهی برگشت؛ زیرا که توی ما خالی است جای قلب نداریم.
نمره: 3 از 5